کتابخانه عمومی فجر صالح آباد ( همدان )

کتابخانه عمومی فجر صالح آباد ( همدان )

راز در کتاب است و کتاب، خود، یک راز
کتابخانه عمومی فجر صالح آباد ( همدان )

کتابخانه عمومی فجر صالح آباد ( همدان )

راز در کتاب است و کتاب، خود، یک راز

زنان قهرمان

                                            

                  

           

هرسه کتاب خاطرات در حوزه دفاع مقدس هستند،نقش اصلی در هرکدام از داستانها یک زن و ناشر هرسه سوره مهر می باشد.

اولی در نقش همسر و در منزل (دختر شیــــنا)

«دختر شینا» داستان زندگی عاشقانه «قدم‌خیر محمدی» با «شهید حاج ستار ابراهیمی» است که می‌تواند سحر هزاران عشق مثلثی و مربعی سریال‌های صداوسیما و فیلم فارسی‌های سینمای امروز را برملا کند.

«دختر شینا» عاشقانه‌ای است که زندگی شده و نشان می‌دهد که سبک زندگی ایرانی شیوه پاک و عاشقانه زیستن و فداکاری و ایثار را در بالاترین جایگاه و کیفیت داراست و این سبک زندگی ما را در جنگ تحمیلی پیروز کرد و امروز ما را در جنگ نرم فاتح خواهد کرد.


دومی نیروی مردمی در صحنه جنگ  اسیر می گردد (من زنده ام)

عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی‌خبری مفقودالاثری برای خانواده‌اش یا هر کسی که می‌توانست فارسی بخواند نوشته بود: «من زنده‌ام. معصومه آباد.»

کتاب از هشت فصل تشکیل شده است:
* کودکی
* نوجوانی
* انقلاب
* جنگ و اسارت
* زندان الرشید بغداد
* انتظار
* اردوگاه موصل و عنبر
* عکس و اسناد

شاید نویسنده‌ی این کتاب یک نویسنده‌ی حرفه‌ای نباشد؛ شاید نقدهایی به ادبیات و سبک بیان خاطراتش بتوان مطرح کرد؛ ولی هرچه هست خواننده در متن مهلت فکر کردن به اتفاقات و تحلیل‌ها را پیدا می‌کند. خواننده در طول کتاب احساس می‌کند با یک زندگی‌نامه‌ی خودنوشت صادق طرف است. واقعیت این است که هر کسی موقع ورق زدن کتاب و لا به لای خطوط آن دو احساس «اندوه و غم» و «عزت و افتخار» را توأمان تجربه می‌کند و جاهایی از کتاب را از پشت پرده‌ی اشک خواهد خواند.


و سومی هم دختر 17 ساله که در 20 روز اول جنگ خرمشهر به صورت دواطلبانه مشغول خدمت در پشت جبهه بوده است(دا)

 ظرفی نیست تا مظروفی شود برای به تصویر کشیدن رشادتهای این دختر 17 ساله .دختری که پدر و برادر شهیدش را  خودش دفن می کند از آنجا که حرفه ای نمی داند در جنت آباد خرمشهر یعنی گورستان مشغول به کار می شود در داخل شهر می گردد اجساد را پیدا می کند و شب ها از اجساد نگهبانی می کند تا سگ ها بدانها حمله نکنند ، غم شهادت برادرش را چند ماه به تنهایی و فقط با خواهر ش لیلا به دوش می کشد  در همین مدت کمک های اولیه را یاد می گیرد و به مجروحان رسیدگی می کندو علاوه بر اینها بار زندگی مشترک را در روزهای که همسرش در صحنه ی جنگ بوده به دوش کشیده است.چه بگویم از کتاب دا که هر صفحه اش معطر به بوی شهیدان و شهادت است بوی خون و صدای خمسه خمسه و بمباران همراه با رشادتهای شیر زنی بنام زهرا آمیخته شد.

لذت مطالعه یشان را تجربه کنید.


طعم این سه کتاب  همراه با ستارهایشان به ترتیب(البته از نظر بنده):


1.من زنده ام     *                لذیذ(مقداری در نگارش ضعیف عمل شده و صمیمیتش کمتر از دوکتاب دیگر است)


2.دختر شینا    **              لذیذتر(عاطفی تر و صمیمی تر از من زنده ام)


3.دا            ***                    لذیذترین(بعبارتی با این کتاب زندگی کردم،خیلی پر طرفدار است این کتاب) 


نظرات 3 + ارسال نظر
کتابخانه ن والقلم شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 19:27

اینهمه غلط املایی تونظر ن والقلم

انگار خیلی احساساتی شده "گفتم " به جای گفت

قصی القلب که املای صحیحش قسی القلبه

درست بنویسیم

کتابخانه ن والقلم چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 09:07

ازبین اینا کتاب "دا"روخوندم ودرموردش نظر خودمو مینویسم

کتاب دا باتبلیغات عظیم ازسوی رسانه ها ونهاد معرفی شد.مصاحبه ها ومعرفی نویسنده ونقدها و... که بالتبع اداره کل ماهم مسابقه گذاشت وبنده هم شروع کردم تاصفحه 90 بکوب خوندم وعجب قلم ومتن گیرایی داشت که میخکوبت میکرد
اماازصفحه 90 به بعد با مرده شویی یک دختر سیزده ساله باروایتی بسیار عادی که خیلی معمول جلوه میداد این کاررو مواجه شدم

به کل داغون شدم وروحیه ام خراب شد وزنگ زدم به مافوقمون وگفتم خوندین کتابو؟ گفتم تو صفم وفعلا نه

گفتم کاش خونده بودین وبعد توصیه میکردین

یک ماه تمام من درگیر این صحنه ها بودم وذهنم آروم نمیشد وبازهم میگم روانشناسی عجیبی داشت وخیلی حرفه ای کارشده بود

میدونم این نظرم برای خیلی ها ناخوشایند خواهد بود "دا" شاید درزمان خودش کتابی عادی ومعمول بوده باشه ولی توموقعیت حاضر بافجیع ترین صحنه ها ونمایش قوی اجساد شهدا تااونجاکه پاش میره تودل وروده کسی ویا خیلی عادی برادرش روغسل میده .کتابی درنهایت قصی القلبی ومثل اتاق تشریح پزشکیا بود

یعنی ستارشو کم کنم؟؟؟؟؟
اگه اینجور بخایم نگاه کنیم.دختر شینا از همشون بهتر و قشنگتره!
در کل کتاب بدی نیست!و همین صحنه ها و توصیف ها جذابش می کنه.منم چندشم شد از اونجا ی که پای زهرا تو شکم ......
اما چون با صداقت نوشته شده بود جذابه.

مداد کوچک دوشنبه 22 تیر 1394 ساعت 17:58 http://medadekuchak.blogsky.com

اول از همه عنوانتان را .... ....

دوست داشتم

زندگینامه ها قهرمان می افرینند

وجه مشترک زیادی دارند این سه لذیـــذ

+ جاده خاکی دارند
+ مقدّس انـــد
+در این دفاع ؛ زَنان ؛ نمازشان قضا نمی شَوَد
+ درون مایه ای سرشار از پاکدامنی و صبوری

من زنده ام را روان تر دیدم و دل نشین تر و به شدت تحت تاثیر قهرمان ِ کتاب ........راستَش : اسارت بد مُصیبتی ست

دختر شینا و دا را قبل تر ها خوانده ام ؛ سوره ی مهر کارَش درست است و

معرفی شما که واقعا" غافلگیرمان کردید
سه معرفی در سه موضوع مرتبط
زیادی سرِ ذوق آمدم
معرفی های کتابی تان مُدام .

توصیفتان را دوست دارم

دا و دختر شینا بیشتر با ذائقه ام جور در آمد.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.